دوقلو

ساخت وبلاگ
مادر صبح زود زنگ زدن خواهر اومد برای رنگ مو به حساب منِ ازش پول نگیر ،هعیییییی خدا کاش منم برم دهات یه هفته بمونم آخرش دعوا کنم بعد هزینه ی خوشگلانسیونم بیفته گردن مادرم  منم بدجنسی کردم زنگ زدم خواهر کوچیکه گفتم یه همچین قراری هست تو هم زنگ بزن والا کی به کیه  بزار یبارم من بدجنس باشم به فکر جیبم باشم چند روز پیش یه مشتری داشتم که آشناست پسرش اذیت می کرد به وسایلا دست می زد و نا آروم بود یهو کنار وسایلا چشمشون خورد به یه عروسک که دوستم سهیلا برام خریده منم گذاشتم اونجا چون تو آموزشگاه با هم آشنا شدیم  گفت بدم دست بچه گفتم عیب نداره مواظب باش فقط .گفت کی خریده ؟گفتم دوست پسرم خریده . یه نامه هم توش بود از طرف دوستم که تقدیم به آیلین جان از طرف سهیل !!!!عاخه بهش میگم سهیل  ،زنه تا اینو خوند چشاش چهار تا شد .گفتم دوستمه سهیلا بهش میگم سهیل حالا دیگه باور کرد یا نه به خودش ربط داره خخخخ منو بگو عاخه مجبوری نمک بریزی؟؟؟ اصلا نامه یادم نبود  دوقلو...ادامه مطلب
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 94 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:48

دیروز بعد اینکه موهای خواهرم رنگ کردم و چه عجب که راضی بود برگشتم خونه قرمه سبزی ناهارو گرم کردم برای شب خوردیم  الف داشت قهوه ی تلخ نگاه می کرد ،منم رفتم تو اتاق و حالا گریه نکن کی گریه بکن  دیوونه شدم ،همین ماه قبل نبود مگه کلی پول دکتر و کوفت و زهرمار دادم ولی باز پ عقب افتاده !خدایی شما هر روز حوصله ی دم نوش خوردن دارید ؟؟؟تو دوره ی قبل انقد از این زهرمارا خوردم و قرص خوردم دیگه این ماه بعد اینکه پ شدم هیچی نخوردم گفتم خیر سرم رفتم دکتر قرص پماد شیاف آمپول حداقل دو سه ماه راحتم سر وقت میشم  ولی بازم نشدم ،می دونید که چقدر آدم تو این دوران حساس میشه طاقت یه کلام حرفو ندارم خداروشکر به کسی بی احترامی نمی کنم ولی تو خودم می شکنم همین الان عین چی دارم گریه می کنم و می نویسم  عاخه چرا باید اینطوری باشه مگه کم تحت فشارم که این قضیه هم بیاد روش اصلا مگه پول دارم هی برم دکتر اونم بدون دفترچه !  دیشب هم یهو الف اومد گریه کردنمو ندید گفت چرا اینجا نشستی؟ زدم زیر گریه گفتم دلم تنگ شده ،گفت می دونم یه چیز دیگه است پاشو بریم اونور طبق معمول از در مسخره بازی وارد شد  منو بلند کرده انقدر چرخوند سرم گیج رفت یادم رفت چه مرگم بود چند تا فحشش دادم دلم خنک شد  رفت سر وقت بازی منم فیلم خانه ی دخترو دیدم درباره ی یه موضوعی بود که تو ایران تابو هست ،معاینه ی ب ک ا ر ت . دلم برای دختره سوخت ولی فیلمش دوقلو...ادامه مطلب
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 53 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:48

خدایا خودت بهمون رحم کن زلزله شد دستام داره می لرزه با لباس بیرون نشستم 

حاضری بزنید عشقا 

+همین امشب خواهرم اینا رفتن تهران ،بیس بار گرفتم بالاخره آنتن داد شوهرش گفت همگی بیرون ریختیم ،توصیه ی ایمنی کردم و خیالم راحت شد تا صبح هم احتمالا نخوابم 

نصف شبی چسب زخم و کبریت و قرص مسکن هم گذاشتم تو کیف حالا کبریت نه یه قوطی نه دو قوطی یه بسته کامل گذاشتم ،هندزفریمو گذاشتم خدایا خودت بخیر کن هر جا می لرزه ما هم باهاش می لرزیم

دوقلو...
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 72 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:48

دیشب یه متن خوندم که روز بعد از شب یلدا تو قدیم شاه و مردم عادی یه لباس می پوشیدن فرقی بین شون نبوده  تو اون روز هیچ کس به کس دیگه دستور نمی داده نمی دونم واقعیته یا نه ولی خوشمان آمد صب ساعت شش بود تقریبا الف طی یه حرکت قهرمانانه می خواست تغییر حالت بده رو تخت با آرنجش زد چشم راستم ،هر دو تو خواب بودیم من داشتم تو خواب کیوی می خوردم از خواب پریدم خودش بد تر از من ترسیده بود فک کرد زده دماغم خرد شده ،در حالی که چشم حساس تره فهمید دماغم نبوده بازم گرفت خوابید  منم یه ربع بعد با درد چشمم به خواب رفتم هی تو دلم می گفتم این صب بلند میشه باز میگه چی ؟کی ؟من که چیزی یادم نمیاد ولی تا چشامو باز کردم الف هم بیدار بود معذرت خواهی کرد فهمیدم نه بابا ضربه کاری بوده خواب از سرش پریده  مردم روز جمعه رو با صبونه رو تخت آغاز می کنن ما با مشت و لگد تو چشم و چالمون  امروز یه کم باز دلم گرفته مامان اومد دو تا وسیله برده بود ازم آورد و پول آرایشگاه آبجیو داد گفت: دارم میرم دهات ،یه دفعه بغضم گرفت گفتم شاید ما می‌خواستیم امروز بیایم خونتون حالا داداشم و مامانم اصرار کردن بیا بریم دهات فردا صبح بیا راضی نشدم .خودمم می دونم بهونه گیر شدم ولی دست خودم نیست از دهات هم که متنفررررر شدم  آبجی زنگ زد و آمار دیشبو داد یه کم حوصله نداشتم موقع خداحافظی گفت مزاحمت نشم دیگه قشششششنگ فهمیدم بخاطر بی حوصله بودنم گف دوقلو...ادامه مطلب
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 82 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:48

درود فراوان  پست قبلی رمز دار میشه کسایی که نخوندن یه کامنت بدن رمزو تقدیم کنم  خیلی خسته م از صب خیلی کار کردم این وسط دو تا مشتری هم داشتم حسابی به گلام رسیدم و با نگاه کردن بهشون روحیه گرفتم شب هم میریم خونه ی دوستامون شام  با اینکه اصلا راضی نیستم بریم خونه ی یه خانم باردار و زحمت بدیم و یه جورایی معذبم ولی چه میشه کرد خیلی اصرار کردن و ما هم لبیک گفتیم  الف که میگه تو نترس اون شوهرش کار می کنه و غذا حاضری می گیرن ،تو دلم گفتم عاخه پس تو چرا یاد نمی گیری بعد با یه لبخند تو افق محو شدم   تازه فهمیدم رازهای مگوی یه نفر خیلی بازدید داره و جالبه ازین به بعد فقط رازهامو می نویسم رمزشم با واریز پنجاه تومن به شماره حساب فلان شعبه ی نمی دونم چی چی تقدیم می کنم   مرسی که هستین   دوقلو...ادامه مطلب
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 93 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:48

میگم امروز صبحونه رو ببریم تو دل طبیعت ؟؟؟

میگه باشه

ساندویچمونو نصف می کنیم و دستامونو می اندازیم پشت هم تو اتاقی که گلامو چیدم قدم می زنیم ومی خوریم 

خودمونو دوست دارم ساده و کم توقع  بیرون سرده خوب 

دوقلو...
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 78 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:48

فردا صبونه رو تو دل طبیعت میخوریم ،حالا که زمستون ادا تابستونو درمیاره با دوستامون میریم بیرون دیشب عالی بود خونه دوستامون خوش گذشت بعد شام وچای ما خانوما رفتیم اتاق دیگه نشستیم و یه عالمه غیبت کردیم و خندیدیم و غصه خوردیم و همو دلداری دادیم خوب یه کم برای من که جدیدا تمبل شدم صب زود بلند شدن سخته ولی به عشق دوستامون باهاش کنار میام  +یهویی هوس چای کردم ،این پدیده سالی یکبار رخ میده  دم کردم ولیوانی  گذاشتم کنارم تا سرد بشه بخورم  خدایا شکرت بخاطر همه چیز هی من پست میزارم عزیزای دلم تراوشات ذهنمه شما ملزوم نیستید به کامنت دادن عشقای من  96,10,5 خوب از امروز بگم صبح زود بیدار شدیم رفتیم اونجایی که کانکس می فرستادن برای زلزله زده ها  گویا این دوستمون و همکاراش با هم تصمیم گرفتن کانکس بگیرن و از حقوقشون دربیاد رفتیم اونا رو فرستادیم رفت بعد رفتیم یه جایی بساط انداختیم صبحونه خوردیم  مثلا املت به پای اونا بود پیک نیک یادشون رفته بود بعد گفتم  بریم تخم مرغ هم بخریم که ما از خیرش گذشتیم و نون پنیر گردو  و گوجه ی خودمونو برداشتیم با دو تا  سنگک تازه نشستیم خوردیم جاتون خالی چسمید بعدش رفتیم قزوین دنبال کتاب برای اونا هر دو دانشجو هم هستن ،دو تاشو پیدا نکردیم و یه پیرهن خوشگل برای دختر تو راهیشون خریدن یه کم گشتیم  ظهربرگشتیم اصرار کردن بریم ناهار خونشون یا بیرون که قبول نکردیم  خستمه  خ دوقلو...ادامه مطلب
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 54 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:48

درود فراوان هیچوقت به هیچ وجه با زلزله شوخی نکنید  کانالی که توش خبرای زلزله رو پی گیری می کنم شب یه کلیپی گذاشته زلزله ی هشت ریشتری در اهواز که شوخی بود ،الف دو شب پیش موقع خوابیدن شیطنت کرد با پاش تختو تکون داد گفت چیه  منو میگی تا دم در خیز برداشتم بعد دیدم این نفله نیس فهمیدم شوخی کرده ،اصلا بغضم گرفت تا چند ساعت هم دلم می لرزید  بیچاره ها تو اون کلیپ فک کنم دانشجو بودن خیلی بد ترسیدن حالشونو درک کردم  کلا شوخی با چیزی که جدیه احتمال وقوعش هست اشتباهه خبر خاصی نیست که قابل گفتن باشه یه گروه درست کردیم وویس کده مادر و دختری خواهرا و مامانم توش حرف می زنیم امروز بحث تنبلی خواهر وسطی بود دوازده و نیم بیدار شده بود که من تا اون موقع ناهار پخته بودم آماده بود ،کدو پخته بودم خونه رو جارو زده بودم این تازه بلند شده بود نق میزد مث بچه ها مامانم چند تا فحشش داد  چون من دیروز باهاش قهر کردم سر دروغ گفتناش امروز هم تحویلش نگرفتم بره به درک خیلی دروغگو شده ،کلا مخالف آمار دادنم ولی وقتی خودت زنگ می زنی میگی میرم فلان جا منظورت چیه از این حرف و دروغ؟؟؟؟اصلا چه معنی میده میده بگی چی شده یا کجایی در حالی که برای کسی مهم نیس ؟؟؟منم به روش آوردم گفتم دروغگویی شدی که همتا نداری  اونم گفت آره شما راس میگین  بعد گفتم شما شما نکن و چند تا فحش !!!! بالاخره باید معلوم بشه کی رئیسه یا نه !!!  دختر خو دوقلو...ادامه مطلب
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 102 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:48

دوستای خواهرم به خواهر زاده م گفتن فندق! اینم برگشته گفته :من کدوی خالمم فندق نیستم  راس میگه خوب کدوی منه ،عشق منه  زبون درازه در حد تیم ملی ،پریروز یبار زنگ زدم با خواهرم حرف زدم قطع کردم دوباره گرفتم میگه بازم که زنگ زدی میگم خوب کار دارم چیکار کن دوقلو...ادامه مطلب
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 106 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 14:36

دو هفته ی پیش خاله ی الف ازم وقت گرفت که بیاد آرایشگاه بعدا کنسل کرد گفت خیلی کار دارم نمی رسم ،چند روز پیش اومد و گفت دختر خواهر شوهرمو دادیم رفت میخواستم بیام آرایشگاه وقت نشد  دختر خواهر شوهرش چون فامیل ما هم هست اصلا حرفشم نبود برای ازدواجش ،معلو دوقلو...ادامه مطلب
ما را در سایت دوقلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydreams72 بازدید : 75 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 14:36